محل تبلیغات شما
اعماق مرا ببین
تهی است و تاریک
من در میان حجم این غربت
گرفتارم گرچه در خانه خود هم .

در چهارچوبی آهنین
مشت میکوفم بر سر دردهایم.
میدانم
من درد خویش را خوب می‌دانم
از زخم هایم خون می‌چکد
ببین مرا .
اعماق مرا بیین
هیچ نیست.
لبه‌ی پرتگاه خویش ایستاده‌ام
انتهایش را نمیدانم
می‌پرم
بپر مرا
بپر تا انتهای اعماق مرا .
پروازیست نادانسته
من می‌پرم اما
تاریک هستم و تنها .
غریب .
تهی !

من در خویش با خویش هم نشین نیستم
در من "خویش با خویش" غریبه ایست
تنها .
من در خویش و خویشانم سوا افتاده ام .
سوا

هیچ اثری از من داری؟

گذشته سیاه است، آینده خونین

دوباره سر آغاز شناخت

خویش ,مرا ,اعماق ,جدا ,سوا ,هم ,اعماق مرا ,خویش با ,در خویش ,من در ,با خویش

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

متن آهنگ خارجی با ترجمه فارسی دوربین بیسیم لامپی درمانگاه تخصصی دندانپزشکی مادر سهند